خلیل مختاری نیا شاعر بیجاری
آقای "خلیل مختارینیا" شاعر شاعر ترکزبان، کردستانی، زادهی شنبه ۵ تیر ماه ۱۳۵۵ خورشیدی، در بیجار است.
▪︎نمونه شعر فارسی:
(۱)
[سقف درد]
باور کنید آبادی ما سقف دارد
اکسیژن خردادی ما سقف دارد
ما بال و پر داریم و اما آسمان نه
مثل پرستو شادی ما سقف دارد
دیوار باغ سیبها کوتاه و کوتاه
آلونک مردادی ما سقف دارد
آهسته با باران پدر میگفت چشمش:
شکر خدا هم شادی ما سقف دارد
آلالهها از قلب ما الگو گرفتند
کی درد مادرزادی ما سقف دارد؟
ای دوستان دریا فقط دریای ما نیست
امواجهای بادی ما سقف دارد
ما برج میلاد و پل خواجو که نیستیم
باور کنید آزادی ما سقف دارد
حتی تمام خندههای کودکانه
در خوابهای عادی ما سقف دارد
از خشکی لبهای گندمزار مادر
فهمیدهام که شادی ما سقف دارد.
(۲)
[دیوارهای نبودنهایت]
من
از تمام دیوارهای جهان
بالا رفتهام
هیچ دیواری بلندتر از نگاه تو نیست
که نیست
دانههایی را که
از انارستان چشمانت بیرون زدهاند
تاوان کدامین پاییز شیرین من و اشعار من است
ماه من!
مردم فکر میکنند
قندهای نگاهت
همان سیبیست که
جاذبه آدم را به هم میزند
ولی من
نگاههای تو را
همان باران پاییزی میدانم که
شیرینی انارهای جهان را
در رگهای سرخ آبادی
به تلخی میکشاند
رویاهای دیوانهام را که
سر میکشم
میرسم
به سرزمین قندهای وحشی
با اکسیژنهای دمبخت
با چشمههای باکره
با
دیوارهایی از نبودنهایت
که باید...
(۳)
[پائیز تروریست]
حس غریبی توی چشمم لانه کرده
حس تروریستی که میلش انفجاریست
باور کنید پائیز شبیه داعشیهاست
میترسم از فصلی که فکرش انتحاریست.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
▪︎نمونه شعر فارسی:
(۱)
[سقف درد]
باور کنید آبادی ما سقف دارد
اکسیژن خردادی ما سقف دارد
ما بال و پر داریم و اما آسمان نه
مثل پرستو شادی ما سقف دارد
دیوار باغ سیبها کوتاه و کوتاه
آلونک مردادی ما سقف دارد
آهسته با باران پدر میگفت چشمش:
شکر خدا هم شادی ما سقف دارد
آلالهها از قلب ما الگو گرفتند
کی درد مادرزادی ما سقف دارد؟
ای دوستان دریا فقط دریای ما نیست
امواجهای بادی ما سقف دارد
ما برج میلاد و پل خواجو که نیستیم
باور کنید آزادی ما سقف دارد
حتی تمام خندههای کودکانه
در خوابهای عادی ما سقف دارد
از خشکی لبهای گندمزار مادر
فهمیدهام که شادی ما سقف دارد.
(۲)
[دیوارهای نبودنهایت]
من
از تمام دیوارهای جهان
بالا رفتهام
هیچ دیواری بلندتر از نگاه تو نیست
که نیست
دانههایی را که
از انارستان چشمانت بیرون زدهاند
تاوان کدامین پاییز شیرین من و اشعار من است
ماه من!
مردم فکر میکنند
قندهای نگاهت
همان سیبیست که
جاذبه آدم را به هم میزند
ولی من
نگاههای تو را
همان باران پاییزی میدانم که
شیرینی انارهای جهان را
در رگهای سرخ آبادی
به تلخی میکشاند
رویاهای دیوانهام را که
سر میکشم
میرسم
به سرزمین قندهای وحشی
با اکسیژنهای دمبخت
با چشمههای باکره
با
دیوارهایی از نبودنهایت
که باید...
(۳)
[پائیز تروریست]
حس غریبی توی چشمم لانه کرده
حس تروریستی که میلش انفجاریست
باور کنید پائیز شبیه داعشیهاست
میترسم از فصلی که فکرش انتحاریست.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
- ۱.۱k
- ۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط